سلام دوستای عزیزم
خوبین؟
ببخشید که من کمتر به وب سر میزنم چون مدرسه ها شروع شده و ...
البته هفته ای یک بار به وب سر میزنم و نظراتتونو تائید میکنم و به وب هاتون میام...
اینم از عکسای سیاوشدر ویتامین ث
و امضاش
سیاوش :
شهریورماه کابوس مدرسه رفتن را دارم از شهریورماه خاطرهای ندارم جز اینکه همیشه آدم را به یاد این میاندازد که باز باید درس بخواند اما به نظرم بدترین خاطره شهریوری این است که در حال تماشای تلویزیون هستی و یک دفعه تبلیغات نزدیک شدن به مهرماه و مدرسه شروع میشود!فروشگاه شهروند تبلیغ فروش ویژه اول مهر را پخش میکند و گزارشهایی که همه در این مورد هستند و حتی در این سن هم که هستم، وقتی به این قسمت تبلیغات میرسد آنقدر حالم بد میشود که کانال تلویزیون را عوض میکنم. چیز دیگری که در شهریور دوست ندارم استرس این است که هوا میخواهد زود تاریک شود و در کنار کابوس رفتن به مدرسه، روی سرم میریزد. اما چیزی که از شهریورماههای هر سال یادم میآید، تبلیغ و گزارش «مهر آمد» است که در آن آدمها ادای خوشحالها را درمیآورند در حالی که همه در دلمان ناراحت بودیم از اینکه دوباره باید برویم مدرسه ولی در آن تبلیغات یک بچه مدرسهای را میآوردند و از او میپرسیدند: «چه حسی داری که میخواهی به مدرسه بروی» و آن بچه هم جواب میداد:« خیلی خوشحالم که مدرسهها باز شده و میتوانم دوباره به مدرسه بروم.» حال فکر کنید در شرایطی این تبلیغ پخش میشد که همه ما عزا گرفته بودیم که باید به مدرسه برویم یا آن شعر «باز آمد بوی ماه مدرسه» که دیگر نهایت عذاب روحی بود! شاید باور نکنید اگر بگویم چند وقت پیش رفته بودم مغازه لوازم تحریری خرید کنم و وقتی دیدم در آنجا نوشته«کتب درسی رسید» آنقدر حالم بد شد که سریع متواری شدم .
نظر یادتون نره!!